همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•
همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•

هزاران چرا

اما چرا آدما گاهی نفهم میشن و جواب لطفت رو با بیشعوری میدن؟

چرا بعضی از آدما یاد نمیگیرن که مسائل زندگیشون رو مدیریت کنن تا به خاطر اونا به دیگران لطمه نزنن؟

چرا بعضی وقتا آدما غرورشون رو توی الویت میذارن و اشتباهشون رو نمیپذیرن؟


جوابش مثالیه که چند شب پیش برام زده شد، وقتی تصمیم میگیریم یه قوطی کوکاکولا رو بریزیم داخل یه شات کوچیک، اون کوکاکولا لبریز میشه چون شات به اندازه کافی  جا نداره!

مشکل از کوکاکولاست یا شات؟

مشکل از فعلیه که داره صورت میگیره!!! :)))

خب احساس شکستگی زیادی میکنم...

نه به خاطر دلتنگی، نه به خاطر وابستگی، نه به خاطر هیچ احساسی که عواطفم بخواد درگیرش باشه

احساس شستگی میکنم چون نمک نشناس بودن آدم ها تمومی نداره!

وای به حال این زندگی :)))

نظرات 2 + ارسال نظر
بهزاد سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1402 ساعت 12:46

چه مثال خوبی بود آفرین! ایشالا هم کوکا کوتاه بیاد و هم شات بزرگ بشه

دادااااا
چقد جای کامنتات اینجا خالی بود
مدتیه زیاد یاد دوستای وبلاگم میفتم
خوشحال شدم کامنتتو دیدم
میدونی دادا شات فقط میتونه برای اسپرسو یا عرق باشه
کوکا هم لیوان نیاز داره
و گمونم این وسط مسیرها باید جدا بشن...!

بهزاد سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1402 ساعت 23:46

مرسی لطف داری .نگاه میکنم وب همه رو ولی گشادی نمیذاره کامنت بذارم
ایشالا هرچی خیره پیش میاد زیاد نباید به حس عصبانیت بها داد

قربونت مچکرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد