خب خب خب
ابر سیاه کنار رفته و افتادم تو سرازیریِ نمودارِ سینوسیِ زندگی :)
اندکی نفس عمیق و ذهن خالی
بالاخره رفتیم شمال! کاملا ریست فکتوری شدم
بعد از دعواها و دلخوریا و افسردگیا و فشارا بالاخره تو کوچه ی ما هم عروسی شد
و البته معجزه پیش اومد!
تو یکی از روزای سفر، در حالی که با مغز گرم داشتیم یوتیوب میدیدیم( اجرایی از BTS) یه شماره ناشناس زنگ زد به جوجه شاعر و گفت آقا سربازیت تموم شده!
و ازونجا که کله ی ما درست کار نمیکرد نمیتونستیم باور کنیم و فک میکردیم یکی ایستگامونو گرفته اما واگعی بود :)))
اصن یهو همه چی عوض شد
الان با جسم و روحی که کاملا ریکاوری شده و دوست پسری که دیگه سرباز نیست، در خدمتتون هستم!
خدایا شکرت...دست شما درد نکند :)))
اصن انقد انرژیم برگشته که میتونم فاز جدیدی از برنامههام رو پی ریزی کنم *__*
مبارکه مبارکه
امید که سفرهای خوب و پر انژی بیشتری در کنار عشقتون داشته باشید
مچکرم ازت
آقا تبرررریک. دو جانبه و سه جانبه و اصلا زیاد
مرررررسی لیمو