همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•
همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•

تحلیل انرژی...!

بعضی وقتا تفاوت رفتارا رو میبینم حالم خیلی گرفته میشه....

شاید خیلی وقتا با همون آدما که میبینم باهاشون بد رفتار میشه ولی با اون شخص بد اخلاق خوب رفتار میکنن، خیلی بهتر رفتار کردم اما به قدری بد بهم جواب داده شده که حتی تا چند ساعت بعدش نمیتونستم از زور گرفتگی حال حرف بزنم!!!

الان دچار همون حسم...به قدری دلم گرفته که اگه الان تنها بودم میشستم گریه میکردم....!!

فک کنم لازمه که از تلاشم برای خوب بودن با بعضیا و تلاش کردن برای خوشحال و راضی بودنشون دست بردارم...

اینجوری فقط خودم اذیت میشم!!!

وقتی کسی نخواد یه ذره برام ارزش قائل باشه شاید مسخره باشه که من خودمو واسش به آب و آتیش بزنم و همیشه حرمتارو حفظ کنم...

هعییییی روزگار غریب!!! :/

ساکن طبقه ی وسط-مریمیسم!

امروز فیلم ساکن طبقه ی متوسط رو دیدم!!!

فوق العاده بود...!

هیچ کلمه ای برای وصفش ندارم!!!

نمیدونم هر کسی که بیینه هم خوشش میاد یا نه ولی برای من خیلی معنی دار و آموزنده بود!!!

شهاب حسینی یه اسطورس!!(یاد اولین اسطوره ی زندگیم افتادم...هرکول!!!)

حالم خوبه...!

دیروز تولد دوستم بود و جشنی که گرفته بود پر از صمیمیت بود!!

شاید یه سری از آدما هم اونجا بودن که خیلی بهم بدی کردن ولی با این حال حتی با اونا هم صمیمی بودم!!

چند روز پیشم چهار کله پوک رفتیم استخر!!!(من و سارا و آبجیامون!!)

اینقدر تو سر و کله ی هم زدیم که همین مونده بود اون مجموعه رو سرمون خراب شه!!!

کنکور هم سلام میرسونه...!

یکی دو روز پیش درصدی که واسه درسای تخصصیم زدم خیلی عدد افسانه ای ای بود!!!!

هنوزم دارن بهم میخندن!!!

یه روز بعد از تولد پنج سالگی همینه که هست...!(کنکور :/)

نمیدونم چرا اینجا که میخوام بنویسم مثل جاهای دیگه نمینویسم!!!

ینی جاهای دیگه خیلی نوع نوشتنم خنده داره!!

ولی اینجا مودب و جدی میشم!

مثلا اینجا روم نمیشه درصدی که واسه آزمون زدمو بگم!!

یا مثلا روم نمیشه بگم چند وقته هر پسر محترمی که میخواد بیاد باهام دوست بشه رو چجوری سرکار میذارم و دست به سر میکنم که بره!!!

یا خیلی چیزای دیگه...

شاید با خود آینده ام که میخواد بیاد اینجارو بخونه رو دربایستی دارم!!!

شاید میخوام گولش بزنم و وانمود کنم که خیلی دختر خوبی بودم!!

کمی از کره فاصله گرفتم...هنوزم همه چیزشونو دوست دارم ولی مثل قبلا یکسره تو حسرتشون نیستم!!!

شاید از نشونه های بزرگ شدنه...!

دارم واقع بین میشم!!!

حدودا نزدیک یک سال شده بود که کلا سبک نگاهم شده بود سورئالیسم!!!

توی خیالاتم زندگی میکردم...حتی همه از نگاهام تعجب میکردن!!!

شاید نیم ساعت به دیوار زل زده بودم و داشتم درس گوش میدادم ولی هندزفری تو گوشم بود و کلا رو هوا بودم!!!

هنوزم تو خیالاتم هستم ولی توی واقعیتم هستم!!!

نمیدونم اسمی برای این سبک هست یا نه!!!

توی اون تاریخ هنری که خوندم...ترکیب واقع گرایی و سورئالیسم!!!

شاید بتونه رمانتی سیسم بشه!!

البته فکر نکنم...نمیدونم والا!!!!

چقد مدل حرف زدن کسی که داره واسه کنکور میخونه رو مخه!!

هر چی میشه به درس ختم میشه!!

اصن سبک مریمیسم!!!

این سبک میشه وقتی که شادم واقع گرا میشم!!

وقتی که غمگینم سورئالیسم میشم که شاید بتونم خودمو برسونم به واقع گرایی!!!

کم کم دارم میشم مریم واقعی!!!

یکم دیگه حرف بزنم سر از ماسکای چوبی اقوام بدوی و این چیزا سر در میارم!!!

یا مثلا نقاشی شنی سرخ پوستا!!!!

به قول یگی از اون افراد کره ای:واااااااه!

ولی بازم خوبه که حالم خوب باشه...!

فعلا برم!!!

خسته ی خسته!

سلام دوس جونیای گل

واییییییی خدا بالاخره خودمو راحت کردم!!!

فک کنم دیگه خیلی بیام اینجا....!

تلگراممو پاک کردم...به امید اینکه شاید ازین به بعد زندگیم آدمیزادی تر شه!!

دیگه واقعا حس یه مصرف کننده ی بی مصرفو داشتم!!

ولی امیدوارم این بی مصرف بودنم مربوط به همین تلگرام بوده باشه و ازین به بعد درست بشم!!

راستش حالم خوب نیست...

بی انگیزگی داره بیداد میکنه!!

هر چی سعی در تحول داشتم بی نتیجه بود!!

ولی یه کار مفیدی که کردم یه ذره شروع کردم به درس خوندن برای کنکور!!

کارنامم گرفتم...معدل امسالم شد 19/70 و معدل دیپلمم 19/65

البته هنوز نمره ی کارآموزیم واردش نشده...کارآموزیم شهریوره...!

امروزم آزمون قلم چی بود! از فردا هم کلاس کنکوره...

خلاصه که دارن پوستمونو میکنن!! من امیدوارم فایده داشته باشه!

اعصابم خیلی ضعیف شده...اصلا افتضاح!!

هرچند در حال حاضر اطرافیانم خیلی اعصاب ندارن...!

در کل فعلا زندگی خیلی بر وفق مراد نیست!!

ببینیم ازین به بعد میخواد چی بشه!!

البته امروز بعد از آزمون، بعد یه ماه روزه داری و خونه نشینی یکم حال و هوامون عوض شد...

وایییی راستی عید فطر مبارک!!

بله خودم میدونم بی معرفتم و اصلا نمیام اینجا ...همش دارم حتی مناسبتا رو هم بعد از کلی وقت تبریک میگم!!

ولی واقعا حال روحیم خوب نیست!

یه جمله رو خودم گفتم که واقعا برای خودم خیلی معنی داره!! :D

خدایی نامردید این جمله رو بخونید و بیایید مسخره ام کنید ولی حال الانمه!!

قال مریم:

"من حالم خوبه فقط مثل قبلا حال ندارم هسته ی زردآلو رو بشکنم!!"

بعله اینجوریاس...!

حتما سعی میکنم خیلی بیام اینجا!!!!

فعلا بای بای!