همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•
همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•

اصن یه آدم دیگه ای شدم!!!

سلام دوس جونیا

خوبید؟!

من که خوبم خیلییییی خوب!

بالاخره کنکور تموم شد!!!

شدم یه آدم با حوصله با خواب کافی و لب همیشه خندون!!!

هنوزم باورش برام سخته که تموم شده!!!

از دیروزم کارآموزیم شروع شد!!

طی همین کارآموزی دست محترمو با شیشه بریدم!!!

قراره برای کارآموزی ویترای(نقاشی روی شیشه) و پوستر کار کنیم!!!

توی کارآموزی حسابی تحویلمون میگیرن و باهامون مهربونن! الانم که شدیم ارشدای مدرسه اصن رو ابراییم!

خخخخخ عین بچه های پنجم ابتدایی شدم!

اصن دلم میخواد برم اینور و اونور و کلی بخندم!

حتی دیگه به نتیجشم فکر نمیکنم!!!

ولی یه ذره کنکورش نسبت به سالای پیش، عجیب و متفاوت بود ولی به قول معلما اگه بخواد اینجوری باشه، برای همه اینجوریه و جای نگرانی نیست!

برای پست بعدیم اگه بتونم عکس یکی از کارای تصویر سازی خودم و دوستمو میذارم که هرچیزی توش یه معنی خاصی داره!(به شدت برای خودمون کار ارزشمندیه چون پر از چیزاییه که توی زندگیمون بوده!)

چند وقته یه اخلاق عالی پیدا کردم و اونم نترسیدن از ابراز علایقم و اینکه نگران باشم که ممکنه مورد تمسخر واقع بشمه...تازه فهمیدم که اگه همیشه آدم با اقتدار از علایقش صحبت کنه، حتی ممکنه مورد استقبالم قرار بگیره!

پنج سال پیش یا همین دیروز؟!

سلام دوس جونیا

خوبید؟!

من که نمیدونم الان خوشحالم یا نه!!

فردا کنکوره...هم خوشحالی از تموم شدنش هست و هم ناراحتی!!

خیلی چیزا تموم میشه!

یکیش یه قرارداده که از یک سال پیش با خودم بستمش!

چیز خاصی نبود...گوش دادن به آهنگی که برام خیلی ارزشمند بود....اونم برای هرروز تا روز کنکورم!

از کارای سبک مریمیسمی بود!!!

خب با وجود شرایط سنگین درسی و شرایط روحی واقعا انجام کارایی مثل این خیلیم عجیب نیست!

آهنگه رو بعدا خواهم گذاشت!

فک کنم روزی برسه که ازین آهنگ فقط یه خاطره ی محو یادم مونده  و میام تو وبلاگم  دانلودش میکنم و میگم یادش بخیر...واییییی خیلی غمگینه!

امروز اینقدر گوش دادن این آهنگ منو تحت تاثیر قرار داد که باهاش گریه ام گرفت...البته تا حالا خیلی باهاش گریه کردم!

جالب اینجاس که این آهنگ خیلی غمگین نیست ولی عجیب منو تحت تاثیر قرار میده!

حالا بگذریم ازین حرفا...

امروز همینه که هست پنج ساله شد!!!

واقعا حس میکنم همین دیروز بود که اینجارو ساختم و هیچی ازش بلد نبودم...!

فکرشم نمیکردم به روزی برسم که بخوام فرداش برم کنکور بدم!

خوشحالم که با وجود اینکه فردا کنکور دارم اما هنوزم به اینجا وفادار موندم و اومدم تا این روزو یادآوری کنم!!!

سوسک سیاه همیشه باش!

اینجا خونه ی امید منه...!!!!

فعلا برم...بای بای! ^_^

وای وای

سلام دوس جونیا

خوبید؟!

از صبح که پا شدم دارم به حسی که هفته ی دیگه تو همین روز دارم فکر میکنم!!!

نمیتونم هیچ حدسی در موردش بزنم!!!

خب حسیه که تا حالا تو زندگیم نداشتمش!!

هم ذوق دارم و هم اینکه نگرانم که اون چیزی که فکر میکنم نباشه!

میخوام یه رژیم سه روزه بگیرم!!!

آبجیم مخالفه و میگه بذارم برای بعد کنکور!!!

امروزم یه ذره سر پافشاریم سر این قضیه دعوام کرد!

ولی من میدونم که اذیت نمیشم!!

خلاصه که ناراحتش کردم...ولی نمیخواستم اینجوری شه!

خدایا این یه هفته هم زودتر به خیر و خوشی بگذره!!!

واییییی پنجشنبه ی هفته ی دیگه همینه که هست پنج ساله میشه!!!!

حتما میام و پست میذارم!