همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•
همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•

بخشش

گاهی مقایسه میکنم(بله بله میدونم مقایسه کردن درست نیست)

اما خب مقایسه چیزیه که خیلی ارادی نیست، به هر حال ذهن گاهی به صورت اتوماتیک، انجامش میده!

به هر حال...مقایسه میکنم آدم فعلی رو با آدم قبلی!(یا حالا هر دو چیز دیگه ای که به هم مربوط باشن)

و دلگیر میشم از خودم...چرا انقد تحمل میکنم؟!

انقد تحمل میکنم که در نهایت دچار یه خشم غیر قابل تحمل میشم

نسبت به همه چیز و همه کس همینم...دوستی، خانواده، رابطه، کار!

الانم دچار خشمم...نسبت به موارد زیادی

حتی نسبت به آدمای بیشعوری که توی مترو هل میدن!

کوچکترین مسائل منو دچار آشفتگی میکنن

اطرافیان دارن سعی میکنن کمکم کنن!(که به نظرم کارساز نیست)

ینی راستش الان یکمی با خونواده چپ افتادم، دوست و رفیقی هم که کاملا یه جهت فکری داشته باشیم ندارم!

میمونه جوجه شاعر(در حال حاضر بهش احمق نمیگم)

اونم به سهم خودش داره کمک میکنه...همین که ازم میخواد باهاش حرف بزنم و پیگیره و مثل نفر قبلی که شاید خیلی رفتارای الانم، نشات گرفته از رفتارای غلط اونه، نیست، کافیه!

خلاصه که من در حال حاضر بخشیدن آدما برام سخت شده و همین شاید نمیذار که مسائل(حتی کوچکترین مسائل) رو توی ذهنم حل کنم و همشونو بریزم دور

ینی جدا از اون رفتارای تو مخ کمالگرایی، کم صبر بودن، زیاد فکر کردن و هزار اخلاق زهرماری ای که دارم، این مورد هم در حال حاضر دارم

از آدما و مسائل نمیگذرم...

حالا فعلا پرونده ی فرش بهشتی بسته بشه، ایشالا که بشه به این پرونده های باز توی ذهنم رسیدگی کنم

میخوام برای مدتی کتاب بخونم، فیلم ببینم، ساز بزنم، بنویسم، بخوابم، ورزش کنم، با طبیعت یکی بشم، فکر نکنم...بلکه ریکاوری بشم!

نظرات 2 + ارسال نظر
:) پنج‌شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1400 ساعت 22:47

خوبه ...

:)

علی جمعه 20 اسفند‌ماه سال 1400 ساعت 18:18

باور کن برای انجام دادن امور مورد علاقه زندگیم دارم مثل سگ له له میزنم ! شب و روز و هفته و ماه و سالیه که عین برق و باد میگذره و میبینی که فقط عدد عمرته که داره زیاد و زیاد تر میشه و همیشه فقط کار ، کار ، کار ... پس زندگی و عشق کردن چی میشه ؟؟ باور کن اگه یک دهم حرفهایی که تو جمله آخرت نوشتی رو هم بتونی عمل کنی ، تشویق و ستایش لازم داری . بهترین حرکت و بهترین تصمیم توی این عالم همین ریکاوری و عشق کردنه ! بقیه داستانها هیچی جز کشک و دوغ نیست ! از ته ، ته دلم بهت میگم . حرفم رو باور کن ...

آره واقعا موافقم
نباید فراموش کرد که کار می‌کنیم که زندگی کنیم، نه اینکه زندگی کنیم که کار کنیم...!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد