روانشناس-این جلسه میخوام باهات راجب دراگ حرف بزنم! گفته بودی ماهی ۳-۴ بار استفاده میکنی؟!
من-آره...بدون وابستگی!
روانشناس-باید کم بشه و بذاریش کنار
من-من خیلی دارم یهویی همه چیزو میذارم کنار...سخته!
روانشناس-داری چیزای سمی رو میذاری کنار! تا حالا تو زندگیت بحران پیش اومده؟!
من-آره، تا حالا تو عمرم ۳ تا شب خیلی بد داشتم، هیچوقتم نشده برم سمت دراگ تا برای مدتی فراموش کنم مسائلو...من اراده دارم!
روانشناس-تو الان میگی اراده داری ولی وقتی که یه بحران شدید مثه سوگواری نزدیکانت توی زندگیت پیش بیاد، پناه نمیبری به مصرف؟!
من-اومممم چرا پناه میبرم
روانشناس-پس مریم با این همه هدف و برنامه، دلش میخواد که بخاطر یه بحران احتمالی، زندگی ای که داره به این خوبی میسازه رو خراب کنه؟!
من-خب من اینایی که میگی رو نمیخوام ولی دل کندن ازین مورد، از دل کندن از جوجه شاعر احمق و پیشی لوس سختتره، چه کنم؟!
روانشناس-ذره ذره اینکارو انجام بده، طی یک سال مصرفشو قط کنی...میتونی سالی ۲-۳ بار بری سمتش ولی ماهی ۲-۳ بار زیاده!
من-الکل چی؟! :|
روانشناس-اون ماهی یه بار عیبی نداره
من-من خیلی محرک دوست دارم -__-
روانشناس-وقتی مصرف میکنی، چه حسی داری؟!
من-عمیقتر فکر میکنم، متوجه چیزای خوبی میشم...مثه اکثر آدما نیستم که دو ساعت باهاش غم دنیا رو بذارم کنار و فقط بخندم!!!!
روانشناس-الان سه سال و نیمه که این هست، ۴-۵ سال دیگه میدونی چه بلایی سرت میاد؟!
من-آره! خیلی وقتا به ترکش فکر میکنم، مثه سیگار که حتی یه دور ترکش کردم و الانم که میکشم، هروقت بخوام میکشم و هروقتم که بخوام نمیکشم :)
روانشناس-با خودت فکر کن...به هدفای مریم! هفته ی دیگه به نتیجه برسیم برای این قضیه
من-ماشالا هرهفته که میام اینجا، بعدش باید یه چیزی یا کسی رو ترک کنم!!!
چقد بزرگ شدن بدون تفریح و چرته!
پس بحران شماره 1 چی ؟
کنار گذاشتنِ پیشی لوس بود :)))
چقدر این روانشناسه آدمو با چیزایی که آدم نمیخواد به روی خودش بیاره رو برو میکنه /:
آره خیلی رُکه! :|||
نمیدونم خوشحال باشم که میرم پیشش یا ناراحت؟!
خوشحال باش این خودش ی جور شهامته .
دردناکه ولی ظاهرا که خیلی سازندس
امیدوارم باطنا هم سازنده باشه و ازونور بوم نیفتم :))