همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•
همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•

بزرگ شدن ۲

توی کوچه پسربچه ی نیم وجبی ای رو دیدم که سعی داشت توی اثاث کشی مثه یه آدم بالغ وسیله جابجا کنه!

خیلی مصمم بود برای داشتن مسئولیت...هممون توی اون سن و سال اینجوری بودیم.

چقد دلم میخواست توی اون سن و سال میبودم و ازین بی مسئولیتی محض و زور زدنم برای مسئولیت داشتن، لذت میبردم

بزرگ شدن اصلا جذاب نیست...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد