همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•
همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•

صد سال تنهایی

یه دوستی داشتم که عاشق کتاب صد سال تنهایی بود!

اونجور که یادمه حتی بیشتر از یک بار خونده بودش و تیکه هایی از کتاب بودن که بارها خونده بودشون!!!

شاید خیلی احساس تنهایی میکرد و شایدم فقط جوگیر بود...

نمیدونم!

من دیرتر از اون این کتابو خوندم و بیشترم به خاطر اینکه اون مدام ازین کتاب حرف میزد، رفتم سراغش!

کتاب به شدت طولانی ای بود و حقیقتا خیلی هم بهم فاز نداد...ولی بدجوری باهاش همزاد پنداری میکردم

"تنهایی"

مدت ها گذشت و تنها شدم...تنها و تنهاتر!

یکی-دو سالی عاشق این تنهایی بودم...

گاهی آدما رو میپیچوندم تا تنها باشم!

اما بعد از همین یکی-دو سال، تنهایی منو بلعید...!

مثل یه عنکبوت، تار تنید دورم و منو محصور کرد...

حالا کارم شده پرسه توی خاطرات...بالا و پایین کردنِ روزای زندگیم و بیشتر بلعیده شدن!

شاید بشه گفت الان دیگه تنهایی داره ازم تغذیه میکنه...

ذره ذره ی وجودمو میخوره؛ استخوونامو تف میکنه بیرون و شکننده تر میشم!

یه پوسته ی تو خالی! محدود و منفرد!

یه دوستی داشتم که عاشق کتاب صد سال تنهایی بود...

هردومونو غرقِ دریای تنهایی کرد! :)

نظرات 4 + ارسال نظر
بهزاد دوشنبه 2 فروردین‌ماه سال 1400 ساعت 06:26

تنهایی بد نیست که بابتش نارحت شد.
بزرگترین فرصت تو زندگی ت که خودت بشناسی ، برای خودت رسالت داشته باش ببین از بچگی کدوم کار بدون تقلیدی برات لذت بخش بوده تا حالا همون کارا رو بکن.همه کس و همه چیز باید فدای رسالتت باشه ،دنیا نیومدی که دیگران عامل خوشحالی ت باشن و نه تو عامل خوشحالیشون.رسالت تو زندگی ت داشته باشی اول خودت برای خودت ارزش قائل میشی و عزت نفست میره بالا.و بدنبالش دیگران برای خودت و وقتت ارزش قائل میشن و اعتماد بنفست بالا میره.

دادا من هیچ رسالتی ندارم!
حاصل یک تشکر ساده ی قورمه سبزی، رسالتی نداره والا!!!
(خیلی خودمو باختم!)

Erf سه‌شنبه 3 فروردین‌ماه سال 1400 ساعت 16:23

بعضی اوقات فکر میکنم اصلا درستش اینه که ازین حالت در بیام؟
چی درسته چی غلط . ایا تنهایی با همه سختی هاش بهتر از از نبودش نیست؟
اصلا مگه بقیه تنها نیستن؟ همه تنهان . ولی همه نمیتونن تظاهر کنن به باهم بودن .
همه تنهاییم فقط بعضیامون شهامتشو داریم صاف زل بزنیم تو چشمایه تنهایی قبل اینکه خودمونو سرگرم زندگی واهی کنیم .
تنهایی من نه خوبه نه بده . پر از هیچه . خیلی سعی کردم مثل بقیه مسائل زندگی یه برچسب بهش بچسبونم و یه تلقی ازش داشتم باشه ولی هربار بعد از این کوشش این تنهایی عمیق تر شد .
نمیدونم .

کاملا میفهمم چی میگی :))

Ali شنبه 14 فروردین‌ماه سال 1400 ساعت 09:07

منم دقیقاً سالیان سال پیش ، یه دختری به سن و سال امروز تو رو میشناختم که اونقدر از این مزخرفات خوند و از این جنس مهملات سر هم کرد که آخرش کل هستی و زندگیش به دود عظما رفت !!!!

یحتمل منم به همین سرنوشت دچار میشم

از طرف کسی که مثل خودت تنهاست:( چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 03:25

اره راست میگی تنهایی زیاد خوب نیست.منم قبلا فکر میکردم که خوبه!شاید یه روزی ما هم مثل شخصیت عمه توی کتاب صدسال تنهایی باید بشینیم تار تار کفنمونو بدوزیم تا تموم بشه این زندگی!
اینو بدون که همیشه همیشه دوستت دارم

تنهایی، یه خیابون یه طرفست که حتی جای پارک هم نداره و بهت مجالی نمیده :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد