امروز جمعست و طبیعتا الان خوابم!
آخه راستش دو ساله که پنجشنبه ها دانشگاه دارم و بعدشم کافه و دور دور :)))
انقد خسته هستم که نخوام خودمو سرگرم کنم تا خوابم ببره...
خلاصه نزدیکای ظهر بیدار میشم و یاد دانشگاه میفتم که چقد از کاراش جا موندم اما بازم بی اهمیت میرم صور تا مافیا بازی کنیم
جمع و حرف و حدیث و اخبار جدید که همیشه خودمم به بخشیش هستم اما خبر ندارم!
عاشقانه زندگی میکنم و وقت ندارم به بعدا فک کنم و خیالات وحشتناک حالمو بگیره...
این روزا، روزا رو گم میکنم؛
هر روز ۳۱ شهریوره و هر لحظه غروب جمعه!
هر وقت میام به چیزی فکر نکنم، فکرا بیشتر میشن...
منم قطعا الان خوابم !
یه خواب عمیق !
بیدار شوووو شقایق! گل همیشه عاشق