سه باره مسافرت

سلام دوستای گلم

شاید این سری خندتون بگیره

ولی من برای بار سوم توی این دوهفته رفتم مسافرت

ولی این سری قرار نبود که بریم

خبر رسید که پسر خاله ی بابام فوت کرده ومجبور شدیم بریم

من تا حالا این خدا بیامرز رو ندیده بودم

توی روز دوم یه اتفاق باحال برام افتاد:

من سه تار میزنم.اونوقت بابام گفت که جلوی داییش سه تار بزنم

منم سه تار زدمو داییه بابام(دایی غلامرضا)بهم 10 هزار تومن پول داد و من خیلی خوشحال شدم

ولی آبجیم که امتحان داشت خیلی بهش خوش نگذشت و همش باید درس میخوند 

منم براش 500 تا صلوات فرستادم تا امتحانشو خوب بده الانم کتابخونه ست داره درس میخونه وفردا امتحان داره

روز سوم هم رفتیم به باغ عمه ام اینا و کلی میوه و لواشک خوردیم

راستی اسم شهرستان بابام اینا دهملا هست که توی شاهروده و شاهرود هم توی استان سمنانه حتما میشناسینش

شاهرود خیلی خوشگله وجاهای دیدنیه زیادی داره توصیه میکنم برید ببینید

راستی توی روز دوم با یه کلک با پاسور سه تا دانشجوی مملکت رو سر کار گذاشتم(آبجیم-پسرعموم-دختر داییه پسرعموم)

راستی برای آبجیم دعا کنید

دوستون دارم

بای بای

راستی شادی جونم برات سوغاتی نیاوردم