خاطرات اصفهان

سلام دوستای عزیزم

میخوام از خاطرات اصفهان بگم براتون  

من دیروز صبح زود رسیدم تهران(خونمون)

میخواستم همون دیروز بهتون بگم ولی حوصله ام نگرفت

درباره ی سوغاتی هم باید بگم هیچی واسه تون نیاوردم

نمیخوام دلتونو بسوزونم ولی خوش گذشت 

ولی وقتی اونجا بودیم دلم میخواست تهران باشم ولی الان که خونه ام دلم میخواد اصفهان باشم

دلم برای میدون نقش جهان تنگ شده اینقد خوشگل بود

ولی یه چیزی اونجا ناراحتم کرد اونم زاینده رود بود که خشک شده بود و به جای آب توش چمن سبز شده بود اصلا انگار اصفهان بدون زاینده رود نصفه بود

تازه آب استخر(حوض)چهل ستون هم خالی کرده بودن برای اینکه توشو رنگ کنن به خاطرهمینم شده بود بیست ستون

فکر کنم ما خیلی نحس بودیم تا رفتیم اصفهان خشک شد

ولی باغ گلهاش خیلی خوشگل بود پر از نیلوفر آبی بود

همچنین یه گل خونه ی پر از کاکتوس داشت توی اون گلخونه ه همش یاد کارتون لوک خوش شانس میوفتادم چون کاکتوس های لوک خوش شانسی داشت

سقف مسجد شیخ لطف ا... خیلی باحال بود هم چنین انعکاس مسجد شاه (امام)

ولی منار جنبان اصلا برام جذابیت نداشت !!!!!!!! نمیدونم چرا؟ ولی خارجیا دهنشون وا مونده بود و همش فیلم میگرفتن

راستی شب توی پل خواجو کیف دور بینمون گم شد

یه چیز باحال یه بار توی خیابوناش داشتیم رد میشدیم یه ماشین با صدای بلند رد شد اونوقت یه اصفهانیه بلند و با لهجه داد زد عروسی ننته!!!!!!!!!

ولی یه چیز واقعی میگم اینکه اصفهانیا اصلا خسیس نیستن

راستی سوغاتی برای خودم فقط یه انگشتر آوردم ولی خیلی خوشگله

بای بای