همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•
همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•

هه هه هه

اهل حمامم
پوستم مهتابی ست
چشمهایم آبی ست
پدرم دلاک است
سرطاسی دارد
لُنگ می اندازد
شامپو مصرف میکند
کله اش هی کف می کرد
و سپس مویش ریخت
و چه اندازه سرش براق است!
حرفه ام دلاکی است
هدف من پاکی است
می نشیند لب سکو آرام
یک نفر با احساس
او تصور میکند خوش پرو پاست!
کودکی را دیدم
می دود در پی صابون و لگن
ای نهان در پس در
خشک آورم خشک
مشتری های عزیز!
لگن خاصره هاتان سالم
رخت ها را نکنید
آبمان بند آمد!
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد