همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•
همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•

بازنده...؟!

حس عجیب "باختن"

البته باختن اونقدرا عجیب نیست ولی یه نوعش چرا...اونم این:

"باختن خودمون، به خودمون"

مثلا تو در مورد خودت و انتخابای زندگیت، یه سری فکرا داری ولی یه سری دلایل باعث میشن بری سراغ انتخابای پست تر یا بی تناسب با خودت!

یهو به جایی میرسی که میبینی، عه باختم که!!!!

نمیخوام به هر چیزی نگاه برنده و بازنده داشته باشم...فقط الان کلمه ای به غیر از باختن پیدا نمیکنم که این حسو توضیح بدم!

شاید بشه اینطوری هم گفت:

یهو یه حرکتی میزنی که ریده میشه به شخصیتت و اون سطحی که هستی! :|

اونجاست که خودت میاد بهت میگه:

حاجی چیکار کردی؟! آخه تو کی ازین انتخابا میکردی؟!


اوممم یه جورایی به جایی میرسی که خودت میاد توبیخت میکنه و ازین حرفا...

حالا جالب اینجاست که عین خر میمونی توی گل و نمیدونی به خودت چی جواب بدی؟!

در کل به نظرم هیچی سختتر از توجیه کردن خودمون نیست چون هیچجوره نمیتونیم به خودمون دروغ بگیم و گولش بزنیم...

نظرات 4 + ارسال نظر
شین شین یکشنبه 31 تیر‌ماه سال 1397 ساعت 21:43 http://the-liife.blogsky.com/

واقعا حس بدیه ...
:(
منم این حسُ تجربه کردم ولی خب
کاری برای بر طرف کردنش نتونستم بکنم ...
یه مدت طول کشید ...
یه مدت یعنی خیلی مدت...
تا بالاخره از شرمندگیِ خودم در اومدم ...
هر چند هنوزم وقتی به اون زمان بر می گردم و بهش فکر
می کنم تنها چیزی که میتونم به خودم بگم :/
"خاک تو سرت !"
و دیگر هیچ...
ولی خب چون تصمیم گرفتم از گذشته بکشم بیرون
یه جورایی بیخیالِ سرزنش های مداوم و
خودخوری شدم ...
نمیدونم چیکار کردی که باختی ...
نمیتونم بگم اشکال نداره...
چون به نظر خودت داره ...
خیلیم داره...
ولی خب ،
بهش به شکل یه حرکتِ اشتباهِ آموزنده نگاه کنه ...
و یه جورایی خوشحال باش !
همینکه قبل از اینکه خیلی ببازی ... فهمیدی باختی...
خودش خیلیه...
میدونی باختن و غرق شدن توی اشتباهات هیچ
حد و مرزی نداره ...
خوبه که زود فهمیدی ...
حداقل میتونی از باخت بیشتر جلوگیری کنی !

منم تا الان نتونستم کاری کنم...و منم فقط میتونم به خودم بگم خاک تو سرت! :///
بیخیال شدن نسبت به گذشته بهترین کاره چون هرچقدم آدم خودشو سرزنش کنه، هیچی نمیشه...فقط ضعیفتر میشه!
شقایق حرکت خیلی اشتباهی نکردما ولی خیلی ضعیف شدم...ینی قشنگ داغون شدم! :|
دختر همیشه عالی حرف میزنی! :)))
مرسی که هستی!

بهزاد دوشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1397 ساعت 00:29

اشتباه فکر میکنی
تو راه خودتو میری یکی خلاف میا میزنه بهت، همین
پامیشی دوباره شروع میکنی

ولی این دوباره بلند شدنه، خیلی سخته...
واقعا دارم تلاش میکنم ولی نمیدونم کی جواب میده!!!

فاطمه دوشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1397 ساعت 10:06 http://life-me.blogsky.com

فدای سرت، خودت رو ببخش راه درازی داری

بخشیدم ولی فکرم رها نمیشه...! :(

از طرف کسی که مثل خودت تنهاست:( چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 05:04

دو ساعتی هست که نشستم تا اینجا نوشته هاتو خوندم!
گه گاهی اگه دوست داشتی بهم ایمیل بزن منم برات میگم توی ایمیل ها از حس و حالم!
Sarasfandyar0@gmail.com

جات بودم، دوباره توی وبلاگم مینوشتم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد