همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•
همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•

برخوردگی :/

اهم اهم...

نمیدونم این همه اشک از کجا اومدن؟!

خیلی خیلی بهم ریخته شدم....و شاید هنوزم باشم!!

در کل اینجوری بگم که تا تنها میشدم، گریه میکردم! :/

الان آروم ترم...ولی هنوزم...فکر کنم بهم برخورده...عاغا این دوره زمونه و اتفاقا و آدماش جوری شدن که بهم برخورده!(این جمله ی "بهم برخورد" از جانب من، یه چیزی مثل تیکه کلامه!)


نظرات 2 + ارسال نظر
بهزاد سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1396 ساعت 09:11

گریه بخاطر چی؟!

خل شدم فک کنم...گاهی وقتا یه سری دلایل مبهم میاد تو ذهنم...!!!!

لحظه دوشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1396 ساعت 00:00 http://life-me.blogsky.com

دختریم، حساسیم، منم اینجوری ام هنوز :دی

00:00! آرزو کن؟؟

و دنیا و آدماش با این روحیات حساس ما، جور نیست...! :دی
آرزو کردم! :)))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد