یه جمله خوندم از کارتون سیمسون ها:
"بدتر از بازنده شدن، اینه که بخوای توضیح بدی چجوری بازنده شدی!"
راس میگه ها...توضیح دادن خریتایی که در هر حال یه جورایی منجر به بازنده شدن میشن واقعا سخته...
ینی یه جورایی ته دلت میگی:
"آخه که چی؟! میخوای الان به اطرافیانت اثبات کنی که شاید یه زمان خر بودم ولی حالا دیگه نیستم؟!"
به قول جیگر توی کلاه قرمزی:
"مهمه؟! مهمه؟! مهمه؟!"
مریم جان خودتو رها کن...رهااااااااا :دی
این بحثا به کنار...یک اسفند شده!!!!! :/
واقعا!!!
:)))
آرهههه آدم گند بزنه دیگه نباید توجیه ش کنه بدتر میشه
آره!!!!
و اینجاست که یکم به خودت و توجیهاتت فکر میکنی، حس ترحمت نسبت به خودت برانگیخته میشه!!!!
مهم اینه که خودمون از خریت هامون پشیمون باشیم ؛ اونوقت خدا هم میدونه ؛ بقیه دیگه مهم نیستن
بعله درسته! :))))
به بقیه چه:////
با اینکه خودم یکی سعی در توجیه کردن داشتم(و شاید دارم) ولی باهات موافقم! :)))
واقعا توضیح دادن بعضی کارا خیلی سخته !
:/
یه چیزایی رو آدم حتی واسه خودشم که تعریف میکنه
شاخ در میاره :/
یه وقتایی منِ الانت نمیتونه منِ قبلنتو درک کنه که هیچ !
حتی ممکنه مسخرشم کنه :/
یا تحقیر !
یا محکوم :/
من دچارش شدم !
خیلی ضایست :/
الان توی اون مرحله ای هستم که از خودم متنفرم...شایدم از خودم نه...از شرایط خودم!
شقایق اصلا دیگه نمیتونم هیچیو کنترل کنم!!!!
اینجور وقتاست که آدم به حالاتی مثلِ
-پوزخند زدن توی آیینه به خودش !
-حرف زدن با خودش :/ (شامل دشنام و سخنانِ رکیک)
-دعوا کردن با خودش (در شرایط حاد)
و حتی - خود زنی
دچار میشه :/
آره آره تقریبا به همشون رسیدم!!!! +__+