همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•
همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•

کی به این لحظه رسیدم؟!

دوباره بی خوابی و سر درد و فکر...

مثل همیشه حال عجیبی دارم! :/

اعتماد به نفسم داغون شده...

دیشب به چیزای خیلی غمگینی فکر کردم!

دلم خیلی سوخت...به چیزایی که دست خود آدم نیستن فکر میکردم!!

دیگه ناشکری نمیکنم...فقط فکر میکنم!!

من واقعا دیگه جرئت ندارم به چیزی شکایت کنم یا چیزی رو به زبون بیارم...

اگه حرفی زدم بدترش اومده جلوی پام...

اگه شکایتی کردم، اوضاع بدتر شده...

نظرات 5 + ارسال نظر
بهزاد چهارشنبه 20 دی‌ماه سال 1396 ساعت 19:32

اگه مثل همیشه حال عجیب داشته باشی که پارادوکسه :دی
چون مثل همیشه ش پس عجیب نیست نرماله:|
چه نیازی هست به چیزای بد فکر کرد وقتی هستن؟!به خوبی ها فکر کنی بهتره

راس میگیا!!!!!!
پس در نتیجه احتمالا نرمال من، عجیبه! :دی
بازم راس میگی...خیلی منفی نگر شدم!

فاعزع چهارشنبه 20 دی‌ماه سال 1396 ساعت 20:46 http://maghzemayob.blogfa.com

فرض کن دنیا قراره نابود شع
بلند شو و به خودت برس بااااو

راس میگی واقعا!!!!!!

banooye bahar چهارشنبه 20 دی‌ماه سال 1396 ساعت 21:49 http://khaterateman95.blogsky.com

دقیقا منم هر چی ناشکری کردم بدتر شد:|
ایشالا امتحاناتت رو با موفقیت پشت سر بذاری برات بهترین ها رو ارزو میکنم:)**

مررررررسی بهار مهربونم! :))))

شین شین دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1396 ساعت 01:23 http://the-liife.blogsky.com/

منم دچار این حالت شدم ! (فکر کردن به چیزایی که دست خود آدم نیستن !)
کلا این چند وقت به یه چیزایی فکر می کردم که تعجب آور و حتی خجالت آور بودن !!!
دلم به حالِ عالم و آدم (از جمله خودم) می سوخت !!!
یه وقتایی دچار یه حالتی میشم که دلم میخواد واسه آدما گریه کنم :/
یه نظرم آدما خیلی ضعیفن !
با وجود همه ی حماقتا و جنایتاشون !
همشون چه اونایی که مثلا صاحب قدرت و شوکَتن !
چه اونایی که صاحب هیچی نیستن !!!
همشون ضعیفن !!!
(خدا فوت کنه باد میبرشون :/)
ولی خودشون فکر میکنن چون الان فلان و بِمان
دارن ! یا به اینجا و اونجا رسیدن خیلی شاخ شدن !
بیشتر به خاطر این تفکراتِ احمقانست که دلم به حالِ آدما (از جمله خودم) میسوزه...
خودمم خیلی شده جو گیر شدم فکر کردم الان خیلی خوبم :/ یا خیلی زورم زیاده !!!
دیدی مثلا یکیو می بینی که از یه چیزی خیلی مطمئنه ! بعد تو می دونی که اطمینانش بیخودی و کاملا در اشتباهه ! بعد هر چی بهش میگی بخاطر غرق شدن تو اطمینان و اعتماد به خودش قبول نمیکنه !
بعد دلت براش میسوزه ! میگی بیچاره چقدر مطمئنه !
یه همچین حسی نسبت به همه ی آدما (از جمله خودم) دارم !
وقتی غرق زندگی میشن !
یا واسه یه چیز کوچیک خیلی حرص میخورن !
یا بخاطر یه چیزی که معلوم نیست فردا باشه یا نباشه به هم ظلم میکنن و دل همو میشکنن..
به نظرم کلا زندگی و همه ی چیزاش خیلی سستن و در یه لحظه ممکنه همشون از بین برن !
با یه اتفاق ! یا حتی بدون هیچ اتفاق ودلیلی !
ولی ما انقدر مطمئن داریم زندگی میکنیم که انگار خودمون عمر ابدی داریم و اموال و دارایی ها مون ( مثل ثروت ، قدرت ، موقعیت ، حتی آدمایی که داریم ! )
تا ابد همینجوری میمونن...
یه وقتایی خیلی می ترسم !
یه وقتایی ام غصه میخورم به حال آدمای بیچاره -_-
نمیدونم قابل درک باشه احساسم یا نه...
-__-

ما آدمایی که اینقدر فکر میکنیم به جز رسیدن به پوچی، به چیز دیگه ایم میرسیم؟! :/
این تفکرای احمقانه...مخرب زندگی همینان!!! نمیتونم منکر این بشم که خودمم خیلی وقتا بهشون دچار میشم!!!!
"حرص خوردن برای چیزای کوچیک!"
شقایق واقعا الان به این قضیه رسیدم...این چند وقته برای چیزایی حرص خوردم که واقعا وقتی بهشون فکر میکنم میگم مریم این خودت بودی؟!
احساستو کاملا درک میکنم!

زهرا پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1396 ساعت 16:36

مریم بیا باهام حرف بزن... ببینم چجوره حالت... هعیییی کاش زودتر پیدا کرده بودم ادرستو

حالم خیلی بد نیست...ینی الان خوبم ولی از فردام خبر ندارم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد