امروز همینه که هست شیش ساله شده...اندازه ی یک سوم عمرم باهام بوده! :)
راستش همیشه دلم میخواست خاطرات و گذر زمانو ثبت کنم چون حس میکردم اگه بعدا بیام سراغشون حس خوبی بهم میده!
ولی الان اینقدر شرایط عجیب شده که ترجیح میدم نرم سراغ قدیما...آخه هیچ توجیهی برای اینکه اینقدر عوض شدم، ندارم!
اونوقت اینم میشه یه دغدغه ی دیگه که باید جدا از کلی چیزای دیگه بهش فکر کنم!
حالا بگذریم...یه ذره سعی کردم برنامه ریزی رو کنار بذارم و به حال و هوای دلمم توجه کنم...بیشتر کارای روزمره ی من دلین و باید دل و دماغشم باشه!
اینجا گفته بودم دلم میخواد 55 کیلو بشم که وقتی وزنمو میپرسن نگم، 55 و نیم کیلو...دوباره خودمو وزن کردم و دیدم شدم 54 و نیم کیلو! :/
باید منتظر 54 کیلو شدن باشم! ^__^
.
.
دلم میخواست پست شادتری بذارم ولی نشد...فقط مثل همیشه میگم همینه که هست جان همیشه پایدار بمون! :)))
نویسندشم پایدار باشه :))))
من یکى که بدجورى طرفدارشم :)
کلا طرفدارِ مریم خانومِ هنرمندم :)))))
دلگیرى ام یه قسمتى از زندگیه دیگه :)
اصولا همین دلگیریا باعث بوجود اومدن تغییراى مثبت و بزرگى میشن
من یکى که مهمترین درساى زندگیمو تو لحظاتِ غم انگیز از زندگیم یاد گرفتم
به هر حال این نیز بگذرد مریمى...
امید است که در پسِ گذرِ این روز
روزِ بهترى در پیش باشد :)))))
ممنونم! :)
خوشحال میشم خودتو معرفی کنی...البته انگار که دوست نداری چون یه بار دیگه هم بهت گفتم ولی جوابی ندادی!
شاید اینی که میگی درست باشه...پس باید منتظر زمانی باشم که تغییرای مثبت و بزرگ برسن! :)
تفلدش مبارک
مرررررررسی عزیزم!
چرا انقدر زود میگذره!!
شش سال!
تولد وبت مبارک
آره واقعا خیلی زود میگذره!!!
مرررررررسی داداشی عزیز! :)