همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•
همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•

ساکن طبقه ی وسط-مریمیسم!

امروز فیلم ساکن طبقه ی متوسط رو دیدم!!!

فوق العاده بود...!

هیچ کلمه ای برای وصفش ندارم!!!

نمیدونم هر کسی که بیینه هم خوشش میاد یا نه ولی برای من خیلی معنی دار و آموزنده بود!!!

شهاب حسینی یه اسطورس!!(یاد اولین اسطوره ی زندگیم افتادم...هرکول!!!)

حالم خوبه...!

دیروز تولد دوستم بود و جشنی که گرفته بود پر از صمیمیت بود!!

شاید یه سری از آدما هم اونجا بودن که خیلی بهم بدی کردن ولی با این حال حتی با اونا هم صمیمی بودم!!

چند روز پیشم چهار کله پوک رفتیم استخر!!!(من و سارا و آبجیامون!!)

اینقدر تو سر و کله ی هم زدیم که همین مونده بود اون مجموعه رو سرمون خراب شه!!!

کنکور هم سلام میرسونه...!

یکی دو روز پیش درصدی که واسه درسای تخصصیم زدم خیلی عدد افسانه ای ای بود!!!!

هنوزم دارن بهم میخندن!!!

یه روز بعد از تولد پنج سالگی همینه که هست...!(کنکور :/)

نمیدونم چرا اینجا که میخوام بنویسم مثل جاهای دیگه نمینویسم!!!

ینی جاهای دیگه خیلی نوع نوشتنم خنده داره!!

ولی اینجا مودب و جدی میشم!

مثلا اینجا روم نمیشه درصدی که واسه آزمون زدمو بگم!!

یا مثلا روم نمیشه بگم چند وقته هر پسر محترمی که میخواد بیاد باهام دوست بشه رو چجوری سرکار میذارم و دست به سر میکنم که بره!!!

یا خیلی چیزای دیگه...

شاید با خود آینده ام که میخواد بیاد اینجارو بخونه رو دربایستی دارم!!!

شاید میخوام گولش بزنم و وانمود کنم که خیلی دختر خوبی بودم!!

کمی از کره فاصله گرفتم...هنوزم همه چیزشونو دوست دارم ولی مثل قبلا یکسره تو حسرتشون نیستم!!!

شاید از نشونه های بزرگ شدنه...!

دارم واقع بین میشم!!!

حدودا نزدیک یک سال شده بود که کلا سبک نگاهم شده بود سورئالیسم!!!

توی خیالاتم زندگی میکردم...حتی همه از نگاهام تعجب میکردن!!!

شاید نیم ساعت به دیوار زل زده بودم و داشتم درس گوش میدادم ولی هندزفری تو گوشم بود و کلا رو هوا بودم!!!

هنوزم تو خیالاتم هستم ولی توی واقعیتم هستم!!!

نمیدونم اسمی برای این سبک هست یا نه!!!

توی اون تاریخ هنری که خوندم...ترکیب واقع گرایی و سورئالیسم!!!

شاید بتونه رمانتی سیسم بشه!!

البته فکر نکنم...نمیدونم والا!!!!

چقد مدل حرف زدن کسی که داره واسه کنکور میخونه رو مخه!!

هر چی میشه به درس ختم میشه!!

اصن سبک مریمیسم!!!

این سبک میشه وقتی که شادم واقع گرا میشم!!

وقتی که غمگینم سورئالیسم میشم که شاید بتونم خودمو برسونم به واقع گرایی!!!

کم کم دارم میشم مریم واقعی!!!

یکم دیگه حرف بزنم سر از ماسکای چوبی اقوام بدوی و این چیزا سر در میارم!!!

یا مثلا نقاشی شنی سرخ پوستا!!!!

به قول یگی از اون افراد کره ای:واااااااه!

ولی بازم خوبه که حالم خوب باشه...!

فعلا برم!!!

نظرات 1 + ارسال نظر
Niloooofar پنج‌شنبه 24 تیر‌ماه سال 1395 ساعت 18:55 http://maloosak.69.mu

با وبلاگتون خیلی حال کردم بقول خودمونیا دمتون گرم
امیدوارم به سایت ما هم سری بزنین کلبه ی خراب ما رو مزین کنین
9618

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد